" تحقیق-پروژه و پایان نامه – حسابهای دریافتی فروش * ۳۶۵ = مدت زمان وصول مطالبات = رابطه(۱) – 4 " |
“
۲-۲-۹-۲ استراتژى بدهىهاى جارى
اگر استراتژى مدیریت داراییهاى جارى مشخص باشد، مدیریت بدهىهاى جارى شرکت مىکوشد تا ترکیب مطلوبى از منابع مالى تعیین کند. در اجراء چنین سیاستی، فرض بر این گذاشته مىشود که نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت کمتر است، ولى مدیران مالى باتجربه متوجه این واقعیت هستند که در مواردى هم ممکن است نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت بیشتر شود. در آمریکا، در سالهاى ۶۹ – ۷۰، ۷۳ – ۷۴ و ۷۹ – ۸۱، نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت بیشتر بود. فراتر اینکه بسیارى از شرکتها متوجه مىشوند که به هیچوجه گرفتن وامهاى کوتاهمدت براى آن ها میسر نیست و به هیچ قیمتى نمىتوانند از چنین منابعى تأمین مالى کنند. حتى اگر بازار با کمبود پول و اعتبار مواجه نباشد، باز هم شیوهاى که بانکهاى تجارى براى پرداخت وامهاى کوتاهمدت در پیش مىگیرند بهگونهاى است که هزینه مؤثر این وامها چندین برابر نرخ بهره اسمى آن ها مىشود.
در اجراء سیاست مدیریت سرمایه در گردش، در مورد بدهىهاى جارى که هماکنون مورد بحث است، فرض بر این گذاشته مىشود که نرخ بهره وامهاى کوتاهمدت از نرخ بهره وامهاى بلندمدت کمتر است(راهنمای رودپشتی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۹-۲-۱ استراتژى محافظهکارانه
مدیر محافظهکار مىکوشد تا در ساختار سرمایه شرکت میزان وامهاى کوتاهمدت را به حداقل ممکن برساند. او براى تهیه داراییهاى جارى مىکوشد تا از وامهاى بلندمدت که بهره شناور دارند استفاده کند. اما مدیرى که بیش از حد محافظهکار است. مىکوشد بهجاى گرفتن اینگونه وامها از منبع مالى دیگرى (سرمایه صاحبان سهام) استفاده کند. ساختار سرمایه شرکتى که مدیر آن چنین سیاستى را در پیش مىگیرد تقریباً از دو قلم تشکیل مىگردد: حسابهاى پرداختنى و حقوق صاحبان سهام شرکتى که وامهاى کوتاهمدت را به حداقل ممکن مىرساند احتمال ریسک ورشکستگى (ناتوانى در بازپرداخت به موقع وامها یا تمدید آن ها) را به شدت کاهش خواهد داد.
اگر شرکتى بهجاى وامهاى کوتاهمدت از وامهاى بلندمدت و حقوق صاحبان سهام استفاده کند باعث مىشود که هزینه سرمایه آن بیشتر شود و نرخ بازده سهامداران شرکت کاهش یابد(راهنمای رودپشتی، ۱۳۸۷).
۲-۲-۹-۲-۲ استراتژى جسورانه
اگر مدیرى سیاست جسورانه اتخاذ کند، مىکوشد تا سطح وامهاى کوتاهمدت را به حداکثر برساند و داراییهاى جارى خود را از محل این وامها تأمین کند. اجراء این سیاست مستلزم این نیست که شرکت اصلاً از وام بلندمدت استفاده نکند؛ زیرا داراییهاى ثابت شرکت را مىتواند از محل وامهاى بلندمدت تأمین مالى کند. اگر وامهاى کوتاهمدت یک شرکت به حداکثر ممکن برسند، خطر و احتمال اینکه شرکت نتواند به موقع آن ها را بازپرداخت کند افزایش خواهد یافت. وقتى بازار با کمبود پول و اعتبار مواجه است، گرفتن وامهاى کوتاهمدت به آسانى میسر نمىشود و هزینه آن ها بالا خواهد رفت. سازمانها و کسانىکه وام مىدهند شرکت متقاضى وام را مخاطرهآمیز مىپندارند و تقاضاى آن را نمىپذیرند یا اینکه درخواست بهرههاى نسبتاً بیشترى مىکنند(راهنمای رودپشتی، ۱۳۸۷).
امور مالی شرکت می توان د به سه بخش اصلی بودجه بندی سرمایه، ساختار سرمایه و مدیریت سرمایه در گردش طبقه بندی شود. مدیریت سرمایه های بلند مدت به ب ودجه بندی سرمایه و ساختار سرمایه مربوط می شود در حالی که مدیریت دارایی ها و بدهی های جاری در حوزه مدیریت سرمایه در گردش میباشد(شارت و دیگران[۱۷]، ۱۹۹۹). قبلا اشاره شد که سرمایه در گردش یک شرکت مجموعه مبالغی است که در دارایی های جاری سرمایه گذاری می شود(کالیس و دیگران[۱۸]، ۲۰۱۱). طبق نظر اسکیلینگ نیز عموماً واژه سرمایه در گردش به سرمایه گذاری سازمان در دارایی های جاری، بدهی ها ی جاری، وجوه نقد، اوراق بهادار کوتاه مدت، حسابهای دریافتنی و موجودی کالا مربوط می شود و مدیریت سرمایه در گردش نیز عبارت است از تعیین حجم و ترکیب منابع و مصارف سرمایه در گردش به نحوی که ثروت سهامداران افزایش یابد(کمانکاس[۱۹]، ۲۰۰۸).
۲-۲-۱۰ سیاست های سرمایه در گردش
سیاست های سرمایه در گردش شامل برخی اصول و برنامه هایی است که شامل اقداماتی در خصوص دارایی ها و بدهی ها ی جاری می شود(کرشد و دیگران[۲۰]، ۲۰۱۱). بسیاری از نویسندگان و محققین به سه نوع سیاست سرمایه در گردش اشاره کردهاند: جسورانه (تهاجمی ) متعادل و محافظه کارانه. تفاوت اساسی این سیاست ها در میزان سرمایه در گردش خالص است که برابر با تفاضل دارایی های جاری و بدهی ها ی جاری است استراتژی محافظه کارانه در مدیریت سرمایه در گردش باعث خواهد شد که قدرت نقدینگی بیش از حد بالا رود(کمانکاس[۲۱]، ۲۰۰۸). در اجرای این سیاست سعی می شود ریسک ناشی از ناتوانی بازپرداخت بدهی های سر رسید شده به پایین ترین حد خود برسد . مدیر در این نوع راهبرد می کوشد تا مقدار دارایی های جاری را در سطح بالایی نگه دارد(سایفرت[۲۲]، ۲۰۰۵). در مقابل مدیر سرمایه در گردش با راهبرد جسورانه می کوشد با داش تن کمترین میزان دارایی جاری از بدهی های جاری بیشترین استفاده را ببرد .در اجرای این راهبرد ریسک نقدینگی بسیار بالا خواهد بود . از سوی دیگر چون حجم دارایی های جاری به پایین ترین حد خود میرسد، نرخ بازده سرمایه گذاری بسیار بالا خواهد بود. با این اوصاف سیاست متعادل نیز در بین سیاست جسورانه و محافظه کارانه قرار میگیرد و مدیر سرمایه در گردش می کوشد که در ساختار سرمایه در گردش خود به صورت متعادل از دارایی های جاری و بدهی ها ی جاری استفاده نماید، لذا این سیاست دارای ریسک و بازده متوسط میباشد(هاملز[۲۳]، ۲۰۰۴).
۲-۲-۱۱ شاخص های مدیریت سرمایه در گردش
سرمایه در گردش را با معیارها و مؤلفه های مختلفی می سنجند که در اینجا تحت عنوان شاخص های مدیریت سرمایه در گردش ذکر میگردد (کمانکاس، ۲۰۰۸). مؤلفه اصلی مدیریت سرمایه در چرخه نقدینگی ۱۶ گردش به حساب میآید که در برگیرنده مدت زمان وصول مطالبات، مدت زمان نگه داری موجودی کالا و مدت زمان پرداخت حسابهای پرداختنی میباشد که به صورت مختصر توضیح داده میشوند. مدت زمان وصول مطالبات که از طریق رابطه(۱) محاسبه می شود برابر میانگین تعداد روزهایی است که شرکت مطالبات خود را از مشتریانش جمع آوری میکند. طبق نظر لانگ و همکاران معاملات اعتباری و فروش های نسیه، وسیله ای برای جذب مشتریان جدید است و بسیاری از شرکتها در تلاش هستند تا استانداردهای اعتباری خود را در جهت جذب مشتریان جدید تغییر دهند. به علاوه اعطای امتیازات به مشتریان باعث تحریک فروش میگردد چرا که به مشتریان این اجازه را میدهد، کیفیت محصول را قبل از پرداخت ارزیابی نمایند .در نتیجه با توجه به سرمایه گذاری های مهم در حسابهای دریافتنی به وسیله بسیاری از شرکتهای بزرگ، مدیریت اعتبارات میتواند تاثیر مهمی بر روی سودآوری شرکت و در نتیجه ارزش آن داشته باشد(فاما[۲۴]، ۱۹۸۳).
حسابهای دریافتی فروش * ۳۶۵ = مدت زمان وصول مطالبات = رابطه(۱)
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 04:12:00 ب.ظ ]
|