کودکان از همان ابتدا دارای علاقه و تمایل ذاتی به تماس با اشیاء و دست ورزی کردن آن هابه منظورکشف و شناخت کیفیّات و ویژگی های آنان می‌باشند. تربیت هنری باید بتواند ‌به این تمایل ذاتی دریک مسیرسازمان یافته که ناظر به تولید و ساخت وسایل و اشیاءمختلف( که به تدریج ویژگی های کامل تری به خودمی گیرد ) است، جهت بدهد. این آثار هنری بین مشاهدات، اندیشه ها، نگرش ها و تجارب مختلف دانش آموزان است که با استفاده ازکاربرد هوشمندانه و ماهرانه و رسانه ها و ابزارهای گوناگون تولید می‌شوند. به عبارت دیگر، از این طریق دانش آموزان یاد می ‌گیرند که تمنّیات، اندیشه ها و احساسات درونی خود را دریک شکل عینی ارائه و بیان نمایند.

 

  1. برنامه درسی هنرباید در دانش آموزان دیدگاه ها، رجحان ها و نگرش های مثبت و سازنده ای را نسبت به ارزش های زیبایی شناختی ایجاد و پرورش دهد.

این برنامه بایدبتواند تعهّد و احترام و حس قدرشناسی و ارزش گذاری دانش آموزان را نسبت به نقش و جایگاه مقوله هنر و زیبایی شناسی برانگیزاند. این الزام، به ویژه از نظر ایجاد ذهنیّت و بصیرت زیبایی شناسانه که ابزاری اساسی برای آفرینش یک محیط و جهان زیبا، جذاب و دلنشین می‌باشد، دارای اهمیت است.

 

  1. برنامه درسی هنرباید موجبات رشد و پرورش مهارت‌های مربوط به کاوش و تحلیل انتقادی آثارهنری را فراهم آورد.

تربیت هنری باید زمینه برخورد و مواجه کاوشگرانه و ‌نقادانه دانش آموزان را با نمونه های مختلف آثارهنری فراهم سازد. این مهارت موجب پرورش قدرت ادراک هنری و ارزیابی منطقی از ویژگی های هنری آثار مورد نظرمی گردد. ضمن آن که کاربرد دقیق و ماهرانه زبان کلامی و نوشتاری را نیز تقویت می‌کند.

 

  1. برنامه درسی هنر باید آگاهی، ادراک و شناخت میراث فرهنگی و تاریخی را از طریق بررسی و تعمیق در آثار هنری فراهم و پرورش بدهد.

در واقع دانش آموزان ‌باید بتوانند از طریق هنر با تاریخ و رویدادهای مهم فرهنگی و اجتماعی آشناگردند، تربیت هنری باید به دانش آموزان توانایی ها و قابلیت هایی را ارائه کندکه از طریق آن منشاء و مبداء تاریخی، میزان صحت و اعتبار، اصالت، کارکرد و سبک آثار هنری مختلف را شناخته و ارزیابی نمایند.

 

  1. برنامه درسی هنرباید از نظرمحتوایی، جامعیت داشته باشد.

برای آن که برنامه درسی هنربتواند درمسیرتحقق اهداف خودحرکت کند، لازم است از نظرقلمروهای محتوایی دارای وسعت و جامعیت کافی باشد. در واقع، این جامعیت زمینه ای را فراهم می کندکه دانش آموزان هنر را به صورت فعالیت های خاصّ و منتزع از هم، بلکه در قالب یک نظام محتوایی یکپارچه، مرتبط و جامع یادبگیرند. هم چنین ازآنجایی که هریک از اشکال و حوزه های هنری دارای قواعدمعیّن، زبان خاص و کارکرد ویژه و منحصربه فردمی باشند لذا جامعیت محتوایی برنامه درسی هنر زمینه مساعدی جهت مواجهه و تجربه کردن همه این اشکال را با توجه به تفاوت های فردی دانش آموزان فراهم می‌کند.

 

  1. برنامه درسی هنردرحوزه ی اجرا، بایدبرکاربردفرصت های یاددهی و یادگیری مختلف و متنوع تأکیدکند.

در واقع؛ کارآمدی و اثربخشی برنامه درسی هنر درگرو اجرای بهینه آن می‌باشد. فقدان روش های اجرایی مناسب و فعّال و نیزعدم استفاده از فرصت های مختلف یاددهی و یادگیری باعث عقیم ماندن برنامه درسی هنرمی گردد.

 

  1. تربیت هنری بایدشناخت ها، مهارت ها و نگرش های هنری ‌و زیبایی شناسانه ی دانش آموزان را مورد ارزشیابی قراردهد.

این الزام از آنجا ناشی می شودکه روش های ارزشیابی مرسوم و معمول درحوزه های محتوایی دیگر، چندان قابل استفاده و استناد در تربیت هنری نمی باشد. با توجه به گستره و شمول محتوای تربیت هنری، لازم است ضمن دوری از روش های کلیشه ای و مبتنی برنمره، قابلیت ها، شایستگی ها و مهارت های واقعی و عملی دانش آموزان مورد ارزشیابی قراربگیرد.

 

  1. برنامه درسی هنربایدبه عنوان یک فرایندپویا و مستمرمورد توجه قراربگیرد.

دریک رویکردکلی، برنامه ریزی درسی به عنوان یک فرایندپویا مطرح است که شامل مراحل تدوین، اجر و ارزشیابی می‌باشد. در این رویکرد، هر چند ارزشیابی به عنوان کارکردی مجزا و نهایی وپس از تدوین و اجرامطرح می شود، ولی واقعیت آن است که درمفهوم فرایندی از برنامه ریزی درسی، کارکرد ارزشیابی با مراحل تدوین و اجراکاملاً درهم تنیده است. از این منظر، با توجه به برنامه درسی مطلوب هنرصرفاً درمرحله طراحی، بیانگر یک تلقی ایستا از این مفهوم می‌باشد. حال آن که برنامه درسی مطلوب هنربه عنوان یک جریان یا فرایندمستمر و پویا مطرح است که ازمجموعه ای ‌از مراحل و فعّالیّت هایی که دارای ارتباط متقابل بایکدیگرهستندتشکیل شده است. از این گذشته، اگرچه ارزشیابی، داده ها و اطلاعات مهمی را در زمینه برنامه درسی مطلوب هنرفراهم می‌کند، ولی هم چنان که ذکرشده، اساساً برنامه درسی مطلوب ‌در کلیه مراحل تدوین و اجرای برنامه با ارزشیابی درهم تنیده است.

 

  1. برنامه درسی هنر باید از نظرساختار از انعطاف لازم برخوردارباشد.

اگرچه الگوی مطلوب برنامه درسی هنر، در مرحله طراحی به عنوان یک شاخص و برنامه استاندارد و جهت دهنده مطرح می‌باشد، ولی نبایدآن را به شکلی کاملاً تحکمی، تجویزی و ‌یک‌سویه تدوین کرد. به عبارت دیگر، حتی در اجرای چهارچوب کلی برنامه درسی هنر هم باید اجازه و امکان عملیاتی کردن مؤلفه های برنامه درسی را درسطح محلی فراهم کرد. ازسوی دیگرضرورت توجه به انعطاف و عدم تمرکز، از آن روست که بخشی از برنامه درسی هنر به صورت باز و تعریف نشده باقی می ماند تا درسطوح محلی( استان، منطقه، مدرسه ‌و کلاس) بر اساس نیازسنجی و به تناسب امکانات و اقتضائات تعریف و اجراگردد. طبیعتاً، این امر زمینه توجه به علائق و نیازهای ویژه دانش آموزان و مشارکت افرادگرو ه های علاقمند و ذینفع و استفاده و بهره گیری از نوآوری ها و خلاقیت های معلمان را فراهم می آورد.

 

  1. برنامه درسی هنرباید درقالب حوزه های محتوای خود، هنرهای محلی و بومی را نیز مورد توجه قرار دهد.

درطراحی الگوی مطلوب برنامه درسی هنر باید پیش‌بینی های لازم را در زمینه توجه و به کارگیری ظرفیت ها و زمینه‌های هنری موجود در ‌هر منطقه، و یا آن چه که تحت عنوان اشاعه هنرهای محلی و بومی نامیده می شود، به عمل آورد. این امرضمن آن که انجام یکی از کارکردهای نظام آموزشی و مدارس را، که ناظر بر بقا و انتقال هنرهای بومی و ارزش های مرتبط بدان می‌باشد، تسهیل می‌کند ‌در جلب توجه و علاقه دانش آموزان و ایجاد یادگیری معنادار و ملموس با بهره گرفتن از ظرفیت ها و امکانات محلی تأثیری قابل ملاحظه دارد.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...