مؤلفه‌ رشد شخصی به گشودگی نسبت به‏ تجربیات جدید و داشتن رشد شخصی پیوسته و مستمر باز می‏ گردد. این ویژگی به فرد امکان می‏ دهد تا همواره در صدد بهبود زندگی شخصی خویش از طریق یادگیری و تجربه باشد. ریف و همکارانش‏ مقیاسی برای سنجش این مدل ساخته‏اند که در بررسی های مختلف روایی و پایایی آن تأیید شده‏ است.

 

از نظر هوسر و همکارانش(۲۰۰۵) هریک از ابعاد مدل فوق چالش هایی هستند که انسان ها در زندگی خود با آن ها مواجه می ‏شوند. شواهد پژوهشی‏ شایان توجهی وجود دارد که نشان می ‏دهند تنش و حوادث نامطبوع زندگی می ‏توانند بهزیستی‏ روان شناختی را تحت تاثیر قرار دهند و مختل‏ کنند(میکائیلی، ۱۳۸۸).

 

نتایج مطالعه‏ کارادماس(۲۰۰۷)نیز نشان داده است تنش و ناراحتی های زندگی می ‏توانند موجب به وجود آمدن‏ نشانگانی مانند اضطراب و افسردگی شوند و از این‏ طریق، ابعاد مثبت بهزیستی روان شناختی را مختل‏ کنند.

 

نظریه خودشکوفایی مازلو :

 

خودشکوفایی نیاز غریزی انسان‌ برای استفاده حداکثر از همه قابلیت‌ها و استعدادهایش، تلاش برای شکوفا کردن همه پتانسیل‌ها و تبدیل شدن به بهترین چیزی که امکان بودنش را دارد است. به اعتقاد مازلو مرحله نهایی تکامل روان شناسی یک فرد وقتی رخ می‌دهد که او از لحاظ برآورده شدن نیازهای پایه‌اش (طبقه‌های یک تا چهار) احساس امنیت و آرامش کند. در چنین وضعیتی، او تمرکز خود را بر شکوفا کردن استعدادهای نهفته‌اش برای تبدیل شدن به یک انسان مؤثر، خلاق، پخته و دارای بینش خواهد گذاشت. مازلو متوجه شده بود افراد خودشکوفا که از لحاظ توسعه روانی کامل‌ترین هستند در بسیاری از زمینه‌ها دارای خصوصیات شخصیتی مشترک هستند. این افراد: واقعیت‌ها و حقایق جهان (و خودشان) را می‌پذیرند (به جای انکار یا فرار از آن ها). درک شفاف و واضح‌تری از واقعیت‌ها دارند و راحت‌تر با آن ها کنار می‌آیند. آن ها تجربه ها، اشخاص یا اشیاء را بهتر ارزیابی می‌کنند و به خوبی می‌توانند پدیده‌های تقلبی، مزورانه یا فریبا را تشخیص دهند. در افکار و رفتارهایشان راحت و سبک‌بال هستند و فی‌البداهه تصمیم می‌گیرند یا می‌اندیشند. چندان دنباله‌رو قواعد مرسوم نیستند ولی آن ها را نادیده نیز نمی‌گیرند. ممکن است بر اساس رسم و قاعده یا عرف عمل کنند، اما هرگز اجازه نمی‌دهند عرف یا رسومات مانع از دسترسی آن ها از چیزی که مهم یا اساسی تلقی می‌کنند شود. آن ها به هیچ‌عنوان از بیرون تشویق نمی‌شوند و انگیزه ها و نیروی محرکه آن ها کاملا درونی است. به شدت خلاق و دارای تخیل قوی هستند. این خلاقیت لزوماً تخصصی یا ویژه نیست بلکه خلاقیتی است که معمولا در همه افراد وجود دارد ولی در اثر قید و بندهای فرهنگی و عرفی خفه شده است. خلاقیت این افراد تازه، صریح و متفاوت است همان گونه که نگاه کودکان به مسائل صریح، تازه و معصومانه است. به حل مشکلات یا مسائل علاقه نشان می‌دهند و این محدود به خود فرد نمی‌شود، بلکه معمولا شامل مشکلات یا مسائل دیگران نیز هست. حل این مشکلات کانون اصلی توجه این افراد است که معمولا دارای نوعی مأموریت‌ یا هدف فلسفی یا اخلاقی در زند‌گی خود هستند. از لذت‌های اساسی و پایه‌ای زند‌گی لذت می‌برند و پیوسته آن ها را می‌ستایند. آن ها از زند‌گی روزمره، طبیعت، بچه ها، موسیقی و روابط جنسی لذت می‌برند. آن ها به نیازهای غریزی و جسمانی خود با تحسین، هیجان، لذت، حیرت و نوعی از خود ‌بیخود شدن نزدیک می‌شوند. با سایر افراد و انسان ها احساس نزدیکی، یگانگی و محبت می‌کنند و این حس معمولا شرطی نیست و همراه با «بودن» و «وجود داشتن» آن ها حضور دارد. روابط شخصی عمیق دارند. آن ها می‌توانند به دوستان خود بسیار نزدیک شوند و عشق‌های بزرگ داشته باشند. در واقع آن ها قادرند «مرزهای فردیت» خود را (بیشتر از توانایی سایر افراد) پاک کنند. نتیجه این است که این افراد دارای حلقه نسبتا کوچکی از دوستان خیلی نزدیک هستند و با تعداد افراد اندکی رابطه نزدیک دارند. آن ها در برخورد با بیشتر افراد صبور و مهربان هستند، اما در انتقاد از اشخاص مزور، متکبر یا خودبزرگ‌بین ؛ واقع‌گرا، صریح و تند هستند. روحیه آزادمنش و دموکرات دارند. این افراد عمیقا به دیگران و نظر آن ها فارغ از طبقه اجتماعی، باور سیاسی، نژاد، رنگ پوست و … احترام می‌گذارند و با آن ها رفتار دوستانه دارند. به نظر آن ها از هر کسی می‌توان چیزی آموخت؛ ‌بنابرین‏ به هر فرد به عنوان یک آموزگار بالقوه که می‌تواند دانش آن ها را افزایش دهد احترام می‌گذارند. از تنهایی و داشتن حریم خصوصی لذت می‌برند. ممکن است از موضوعاتی که همه را ناراحت می‌کند فاصله بگیرند (از دور نظاره‌گر دعوا باشند) یا حتی ممکن است تا حدی غیراجتماعی یا مردم‌گریز جلوه کنند. استقلال فرهنگی و محیطی دارند. این‌ افراد برای کسب رضایت واقعی به سایر افراد یا تأیید فرهنگ عمومی وابسته نیستند، بلکه به توسعه شخصی و رشد پیوسته با توجه به استعدادها و منابعی که در دسترس دارند تکیه دارند. معنای زند‌گی آن ها در این کلمات خلاصه می‌شود: «تصمیم‌گیری شخصی»، «حکومت شخصی بر زند‌گی خود»، فردی فعال و مؤثر و مسئول دارای نظمی خودانگیخته بودن (در برابر مفلوک و منتظر دستور یا نظر دیگران بودن) دارای سیستم اخلاقی شخصی هستند که درونی و از قدرت یا نفوذ بیرونی مستقل است. به شدت اخلاق‌گرا هستند و به خوبی مفاهیم «وسیله»، «هدف» و «وسیله های لازم برای رسیدن به هدف» را درک می‌کنند و برای آن ها وزن‌های اخلاقی خودسنجیده دارند. هم چنین باورهای اخلاقی این افراد معمولا با باورهای اخلاقی متداول فرق می‌کند. روحیه طنز فلسفی ولی غیربرخورنده دارند. آن ها معمولا به لطیفه‌هایی که برای گروهی از مردمان آزار دهنده است نمی‌خندند (مگر این که نوعی قرارداد یا رسم باشد که در یک لحظه خاص تصمیم به تبعیت از آن بگیرند). آن ها می‌توانند دیگران و از جمله خودشان را به باد طنز بگیرند، به خصوص وقتی احمق باشند یا بخواهند بزرگ باشند در حالی که کوچک‌اند. آن ها معمولا به سوی طنز هوشمندانه متمایل هستند. دارای قوه تمییز و تشخیص هستند و می‌توانند همه چیز را به صورت بی‌طرفانه (بدون حب یا بغض) بنگرند. به نظریه مازلو انتقادات مهمی هم وارد است. مثلا گروهی بر این باورند که نیازهای اساسی انسان خطی و سلسه‌مراتبی نیستند و اجزای تغییر ناپذیر هستی انسان‌اند(میکائیلی، ۱۳۸۹).

 

۲-۱-۳- عشق :

 

اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و مستلزم بحث‌های طولانی و دقیق است، اما جنبه‌های گوناگون آن را می توان از طریق بررسی چیزهایی که «عشق» یا «عاشقانه» نیستند تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (و شکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولا درنقطه مقابل تنفر (یا بی احساسی محض) قرار می‌گیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کم رنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمه‌های رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار می‌گیرد ؛ با وجود آن که در برخی از تعاریف «عشق» بر وجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافت‌های خاص تأکید دارد(عابدین زاده و تقی نیا، ۱۳۷۷).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...