و در ذیل آیه، وظیفه دو شاهد دوم را چنین بیان مى کند: «آن ها باید به خدا سوگند یاد کنند که گواهى ما از گواهى دو نفر اول شایسته تر و به حق نزدیک تر است و ما مرتکب تجاوز و ستمى نشده ایم و اگر چنین کرده باشیم از ظالمان و ستمگران خواهیم بود» (فَیُقْسِمانِ بِاللّهِ لَشَهادَتُنا أَحَقُّ مِنْ شَهادَتِهِما وَ مَا اعْتَدَیْنا إِنّا إِذاً لَمِنَ الظّالِمینَ).

 

در حقیقت اولیاى میت روى اطلاعاتى که از قبل درباره اموال و متاع او به هنگام مسافرت یا غیر مسافرت داشته اند، گواهى مى دهند که: دو شاهد نخست مرتکب ظلم و خیانت شده اند و این شهادت جنبه حسّى پیدا مى کند نه حدسى و از روى قرائن.

 

در آخرین آیه مورد بحث، در حقیقت فلسفه احکامى را که در زمینه شهادت در آیات قبل گذشت چنین بیان مى کند: «این کار بیشتر سبب مى شود که به حق گواهى دهند (و از خدا بترسند) و یا (از مردم) بترسند که (دروغشان فاش گردد و) سوگندهائى جاى سوگندهاى آن ها را بگیرد» (ذلِکَ أَدْنى أَنْ یَأْتُوا بِالشَّهادَهِ عَلى وَجْهِها أَوْ یَخافُوا أَنْ تُرَدَّ أَیْمانٌ بَعْدَ أَیْمانِهِمْ).

 

اگر طبق دستور بالا عمل شود یعنى دو شاهد را بعد از نماز و در حضور جمع به گواهى بطلبند، و در صورت بروز خیانت آن ها، افراد دیگرى از ورثه جاى آن ها را بگیرند و حق را آشکار سازند، این برنامه سبب مى شود که شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقع ـ به خاطر ترس از خدا یا به خاطر ترس از خلق خدا ـ انجام دهند.

 

در حقیقت، این کار سبب مى شود که حد اکثر ترس از مسئولیت در برابر خدا و یا بندگان خدا در آن ها بیدار گردد و از محور حق منحرف نشوند. اما این که چرا ‌در مورد شهادت این تشریفات انجام مى شود به خاطر آن است:

 

اوّلاً ـ این تشریفات براى اداى شهادت در زمینه شک و تردید و اتهام است.

 

ثانیاًً ـ به مقتضاى ظاهر آیه اول، فرقى در میان مسلمان و غیر مسلمان از این نظر نیست و در حقیقت یک نوع محکم کارى براى حفظ اموال، در زمینه اتهام مى باشد و هیچ گونه منافاتى با قبول شهادت عدلین بدون سوگند ندارد; زیرا این حکم مربوط به مورد عدم اتهام است.

 

‌بنابرین‏، نه حکم آیه نسخ شده، و نه اختصاص به غیر مسلمانان دارد (دقت کنید).

 

ثالثاً ـ منظور از نماز، ‌در مورد غیر مسلمانان قاعدتاً نمازهاى خود آن ها است، که در آن ها ایجاد توجه و ترس از خدا مى کند، و اما ‌در مورد مسلمانان، جمعى معتقدند:

 

منظور خصوص نماز عصر است و در بعضى از روایات اهل بیت: نیز به آن اشاره شده است.
اما ظاهر آیه مطلق است و هر نمازى را شامل مى شود و ممکن است ذکر خصوص نماز عصر در روایات ما، جنبه استحبابى داشته باشد; زیرا در نماز عصر، اجتماع بیشترى شرکت مى کردند، به علاوه، وقت داورى و قضاوت در میان مسلمین، بیشتر آن موقع بوده است.

 

و رابعاً ـ انتخاب وقت نماز براى شهادت به خاطر آن است که: روح خداترسى به مقتضاى «إِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر» عنکبوت، آیه ۴۵٫ در انسان بیدار مى شود، و موقعیت زمانى و مکانى، توجهى به سوى حق ایجاد مى کند.حتى بعضى از فقهاء گفته اند: براى اداى شهادت;

 

اگر در «مکّه» باشند خوب است در کنار «کعبه» در میان «رکن» و «مقام» که جایگاه بسیار مقدسى است باشند.

 

و اگر در «مدینه»اند در کنار منبر پیامبر(صلى الله علیه وآله) این شهادت ادا شود(طباطبایی، ۱۳۹۰، ص۱۴۵).

 

خداوند در سوره بقره آیات ۱۸۰ تا ۱۸۲ ‌در مورد احکام وصیت می فرماید:

 

کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّهُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِینَ(سوره بقره، آیه ۱۸۰)

 

فَمَنْ بَدَّلَهُ بَعْدَ ما سَمِعَهُ فَإِنَّما إِثْمُهُ عَلَى الَّذِینَ یُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ(سوره بقره، آیه ۱۸۱)

 

فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ(سوره بقره، آیه ۱۸۲)

 

بر شما نوشته شده، هنگامى که یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر چیز خوبى از خود بجاى گذارده، وصیت براى پدر و مادر و نزدیکان به طور شایسته کند، این حقى است بر پرهیزکارانپس کسى که آن را بعد از شنیدن تغییر دهد تنها گناه آن بر کسانى است که آن (وصیت) را تغییر مى‏دهند.خداوند شنوا و دانا است. کسى که از انحراف وصیت کننده (و تمایل یک جانبه او به بعض ورثه) یا از گناه او (به اینکه وصیت به کار خلافى کند) بترسد، و میان آن ها را اصلاح دهد گناهى بر او نیست (و مشمول قانون تبدیل وصیت نمى‏باشد) خداوند آمرزنده و مهربان است.

 

در این آیات به قسمتى از احکام وصایا که ارتباط با مسائل مالى دارد مى‏پردازد و به عنوان یک حکم الزامى مى‏گوید:بر شما نوشته شده هنگامى که مرگ یکى از شما فرا رسد اگر چیز خوبى (مالى) از خود به جاى گذارده وصیت به طور شایسته براى پدر و مادر و نزدیکان کند.

 

و در پایان آیه اضافه مى‏کنداین حقى است بر ذمه پرهیزکاران ظاهر در وجوب است به همین دلیل این تعبیر ‌در مورد وصیت موضوع تفسیرهاى مختلفى قرار گرفته: (خویی، ۱۳۸۸، ص۱۵۱).

 

۱- گاه گفته مى‏شود وصیت کردن در قوانین اسلامى هر چند عمل مستحبى است اما چون مستحب بسیار مؤکد است از آن با جملهکتب علیکم تعبیر شده، و ذیل آیه آن را تفسیر مى‏کند، زیرا مى‏گوید حقا علی المتقین اگر این یک حکم وجوبى بود باید بگوید حقا على المؤمنین.

 

۲- بعضى دیگر معتقدند که این آیه قبل از نزول احکام ارث است، در آن وقت وصیت کردن ‌در مورد اموال واجب بوده، تا ورثه گرفتار اختلاف و نزاع نشوند اما بعد از نزول آیات ارث این وجوب نسخ شد، و به صورت یک حکم استحبابى در آمد، حدیثى که در تفسیر” عیاشى” ذیل این آیه آمده است نیز این معنى را تأیید مى‏کند.

 

۳- این احتمال نیز وجود دارد که آیه ناظر به موارد ضرورت و نیاز باشد یعنى در جایى که انسان مدیون است یا حقى به گردن او است که در آنجا وصیت کردن لازم است (ولى از میان این تفاسیر تفسیر اول نزدیکتر به نظر مى‏رسد). جالب اینکه در اینجا به جاى کلمه” مال” کلمه” خیر” گفته شده است فرموده اگر” چیز خوبى” از خود به یادگار گذارده وصیت کند.

 

این تعبیر نشان مى‏دهد که اسلام ثروت و سرمایه‏اى را که از طریق مشروع به دست آمده باشد و در مسیر سود و منفعت اجتماع به کار گرفته شود خیر و برکت مى‏داند و بر افکار نادرست آن ها که ذات ثروت را چیز بدى مى‏دانند خط بطلان مى‏کشد و از زاهد نمایان منحرفى که روح اسلام را درک نکرده و زهد را با فقر مساوى مى‏دانند و افکارشان سبب رکود جامعه اسلامى و پیشرفت استثمارگران مى‏شود بیزار است.

 

ضمنا این تعبیر اشاره لطیفى به مشروع بودن ثروت است، زیرا اموال نامشروعى که انسان از خود به یادگار مى‏گذارد خیر نیست بلکه شر و نکبت است.

 

۱-۳-۲- وصیّت تملیکی

 

از آن‌جا که وصیّت تملیکی از عقود است، به همین جهت محتاج به قبول است (برخلاف وصیّت عهدی)(لطفی، ۱۳۸۳، ص۳۴۱).

 

۱-۳-۲-۱- ایجاب وصیّت

 

ایجاب وصیّت با هر لفظی که معنای مطلوب را برساند صحیح است پس:

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...